چند وقتيه خواب هاي عجيبي ميبينم؛ خواب هايي كه حس ميكنم چيزي درون خودش داره و گويا ميخواد چيزي بهم بگه. (مثل اون خوابي كه تك و تنها، روي نيمكتي كه وسط حياط يك مجتمع بود، نشسته بودم و به پنجره واحدي خيره شده بودم كه پشت پنجره، اون به همراه كسي كه بجاي من انتخابش كرده بود زندكي ميكرد و شاد بود و گاهي نگاهي به من ميانداخت و نوعي لبخند كه نوعي تمسخر درش ديده ميشد بهم ميكرد و) بگذريم. يكي از موارد جالب اين نوع خوابها اينه كه من هيچ وقت خوابي رو كه شب
درباره این سایت